مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دل مرده ام ز خاک درت زنده می شوم با مِهر تو چو مهر، فـروزنـده می شوم چون در حریم خویش مرا راه میـدهی ازجرم خویش و لطف تو شرمنده می شوم در موج گریه گر تو به اشکم نگه کنی سر تا قدم چو باغ گل از خنده می شوم ازکثرت عطای تو سر میکشم به عرش وز خـجـلـت گـنــاه سرافکنده می شوم خاک توأم اگر چه برآرم سر از سپهر بالله قـســم به پـای تو پـایـنـده می شوم سـر تـا به پـا گـنـاهـم و بـا دوستـی تو مرهـون لطف خـالـق بخشنده می شوم با آن که غرق ظلمتم از کـثـرت گـنـاه تا بنده می شوم به تو، تـابـنده می شوم هیچم ولی وصال توأم می دهد وجـود آن قطره ام که بحر خروشنده می شوم کام هلاکت است به هر سو که رو کنم تنهــا به درگـه تو پـنــاهـنــده می شـوم من میثمم که مرگ و حیاتم بدست توست در قبر هم به دوستی اَت زنده می شوم |